بازدید : 286
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 12:37
عید که میشود ، حس میکنم نبود بودنهای تکراری را ، کنج تنهایی پناهگاهی از اشک ساخته ام ، خودم را با واژههایی بی معنی اسکورت کرده ام تا غروبت را حس نکنم ، تو که نمیدانی خاطرات لحظههایم کنار صدایت چقدر تلخ است، بعد از رفتنت.... زندگی سرد شد با من اما جای زخمهایش گرم تر از سوزهای نگاه به خواب رفته ات هنوز سوسو میکند؛ بیدارشو، بیدارشو و ببین این جماعت که رژه افکارت برایشان مانعی بود برای رسیدن به افق ، اینک روحت را به افق وام میدهند
آهنگ لیدوکائین با ترانه سرایی "امیر قره چاهی"تعداد صفحات : 0